۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

اعدام های خیابانی و شوق حضور ملت

حسنک را به پای دار آوردند و به جایگاه رسانیدند، بر مرکبی که هرگز ننشسته بود؛ و جلاّدش استوار ببست، و رسن‌ها فرود آورد؛ و آواز دادند که: «سنگ دهید! » هیچ‌کس دستبه سنگ نمی‌کرد، و همه زار زار می‌گریستند خاصّه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند؛ و مرد خود مرده بود، که جلادش رسن به گلو افکنده بود و خبه کرده. این است حسنک و روزگارش و گفتارش، رحمه‌اللهِ علیه.
آنچه خواندیم ماجرای بردار کردن حسنک وزیر بود که خواجه ابوالفضل محمد بن حسن بیهقی در کتاب جاودانه‌اش «تاریخ بیهقی» نوشته است، اینکه حسنک وزیر که بود و چراباید اعدام می‌شد خود داستان مفصلی است اما آنچه زیباست آنجاست که می‌گوید : «هیچ کس دست به سنگ نمی‌کرد»، آنجا که می‌گوید برای اعدام حسنک «از بغداد آمده‌اند.» ومردم شهر نیشابور آنروز در خانه‌ها مانده بودند و درها ببستند! و این فرهنگ و منش ایرانیان بوده است در بیش از هزار سال پیش و همه داستان فقط به حسنک وزیر شامل نمی‌شود و از این دست بسیار است که ایرانیان از خشونت پرهیز داشتند، آنروزها نه از حقوق بشر خبری بود و نه از اینهمه رسانه و خبر و حرف و حدیث
اما حالا چی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر